سخنان مقام معظم رهبری انسان هر سالی که می شنود این تلاوت ها را، خوب احساس می کند که کاروان تلاوت قرآن و آهنگ های قرآنی، از آن چه که در گذشته بوده، جلوتر آمده است و اگر مقایسه کنیم، با دوران های قبل - پیش از انقلاب - از صفر بلکه زیر صفر، بحمدالله به درجات عالی دست پیدا کرده و خیلی مایه ی خوشوقتی ماست. خوش بختانه امروز ترجمه ی خوب هم زیاد است. آن روزهایی که ما عرض می کنیم، حتی یک ترجمه ی خوب از قرآن وجود نداشت که بشود مردم استفاده کنند و از لحاظ معنا خاطر جمع باشند . امروز الحمدلله انسان ترجمه های خوب را می بیند که متعدد وجود دارد. به این ترجمه ها مراجعه کنید؛ مردم مراجعه کنند، آن وقت می فهمند. پس این یک اشکال است که بایستی برطرف بشود؛ یعنی معنای آیات را بفهمند.
دو سه اشکال در این جا وجود دارد که این ها را عرض می کنیم :
یک اشکال این است که ما خیال کنیم تلاوت قرآن و انس با قرآن و رواج قرآن یعنی فقط همین. این اشکال بزرگی است و مبادا ما دچار این بدفهمی و کج فهمی بشویم. بنده به این تلاوت ها خیلی اعتقاد دارم. قبل ها در بعضی از همین جلسات، علت این اعتقاد را هم عرض کردیم که دیگر تکرار نمی خواهم بکنم. و خوانندگان خوبمان و تلاوتگران مسلط و استاد و وارد را حقیقتاً ارجمند می دانم لیکن همه ی این ها مقدمه است؛ مقدمه برای حاکمیت فضای فرهنگی قرآن در ذهن جامعه ی ما . یعنی شما جوان مسلمان، مرد و زن مسلمان،کودکان مسلمان باید با قرآن انس پیدا کنید. قرآن را به معنای حقیقی مخاطب قرار گرفتن در مقابل خدا، بخوانید و در آن تدبر کنید و از آن بیاموزید. مرحله ی بعدش هم عمل است، اما من مرحله ی قبل از عمل را عرض می کنم: آموختن قرآن، فهم معارف قرآن، تدبر در آیات قرآن و کلمات قرآنی.
این کلماتی که شما ملاحظه می کنید، همان چیزهایی است که خداوند متعال به عنوان آخرین ذخیره ی معنوی وحی الهی به بشریت عطا کرده است. همین هاست که باید بشر را تا ابدالآباد، تا انتهای این عالم، به راه های سعادت و فلاح و رستگاری هدایت کند؛ پر از معارف است این ها؛ این ها را باید فهمید.
متأسفانه ما حجاب زبانی داریم، حجاب لغوی داریم؛ این کمبود ماست. یعنی کمبود ملت های غیرعرب است . کسانی که زبانشان عربی است، همین طور که قاری تلاوت می کند، این ها که نشسته اند، ولو نه به صورت کامل،آن را می فهمند؛ بیان قرآن، بیان فصیح و بلیغ و خیلی والایی است و هرکسی جزئیات این بیان را نمی فهمد. بلاتشبیه، مثل «گلستان» سعدی که انسان آن را مثلا در جمعی بخواند. خوب، گلستان سعدی فارسی بلیغ است، مردم هم می فهمند، اما دقایق و جزئیاتش را فقط ادبا، اهل ذوق و اهل درک بالا می فهمند. حالا این را هزاران برابر بکنید. قرآن این جوری است. دقایق و لطایف و جزئیات را ممکن است مستمع عرب زبان معمولی نفهمد، اما بالاخره مفهوم این کلمات را می فهمد؛ لذا دلش رقیق می شود؛ لذا در شنیدن تلاوت قرآن اشک می ریزد؛ چون موعظه ی الهی را درک می کند. این حجابی است که ما داریم و قابل حل هم هست. نبادا کسی خیال کند حالا چه کار کنیم، نمی شود؛ نخیر، این کاملاً قابل حل است.
بسیاری از کلمات و لغات قرآنی در زبان فارسی متداول ما تکرار شده است و ما می فهمیم. قدیم ها در مشهد، جلسه ی قرآن داشتیم و همین طور می نشستیم . بنده گاهی صحبت می کردم برای جوان های آن روز - آن ها البته پیرمردهای امروزند - و به آن ها همین را می گفتم. مثال می زدم که مثلاً فرض بفرمایید: « ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس والثمرات و بشر الصابرین.» این آیه ی شریفه را اگر نگاه کنید، از لغات این آیه ،آن چه که یک فارسی زبان نفهمد، فقط دو سه کلمه است، والا بقیه ی لغات را می فهمد. حالا مثلا « لنبلونکم» را باید برایش معنا کنند، اما «شیء» را می داند یعنی چه . خود شما شیء و اشیا را به کار می برید. «خوف» را می دانید چیست، «جوع» را می دانید چیست، «ثمرات» را می دانید چیست . این ها چیزهایی نیست که یک فارسی زبان نفهمد. بنابراین، فهمیدن آیات قرآن، فهم حرف های رابط و ترکیب کلمات و انس با قرآن و مراجعه ی به ترجمه ها دشوار نیست.
نوشته شده توسط : شقایق های سرخ
شمار اصحاب حضرت مهدی علیه السلام دربارة تعداد اصحاب امام مهدی علیه السلام در روایات، آمار و ارقام مختلفی ذکرشده است. بیشتر روایات، تعداد یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را سیصد و سیزده تن- به تعداد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ بدر- ذکر کرده است (صفار قمی، بیتا: ص311؛ صدوق، بیتا: ج2، ص654). نام و ملیت اصحاب در برخی روایات، خصوصیات اسمی و وطن و محل اقامت 313 نفر از یاران امام مهدی علیه السلام، ذکر شده است و از شهرهایی مانند کوفه، بصره، مدائن، هرات، حران، قلزوم، خیبر، طرابلس، بیروت، طالقان، همدان، ری، اهواز، قم، قزوین، نیشابور، کرمان، مرو، توس و… نام برده شده است.
دستة دیگر روایات، تعداد اصحاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیش از سیصد و سیزده نفر نقل کرده است. برخی از این روایات، رقم ده هزار نفر را ذکر کرده است؛ مانند آنچه از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «مهدی ظهور نمیکند، مگر اینکه حلقه کامل گردد». وقتی ازحضرت سؤال شد که عدد آنان چند نفر است؟ فرمود: «ده هزار نفر» (نعمانی، بیتا: ص307).
همچنین ابوبصیر نقل میکند:
مردی کوفی از امام صادق علیه السلام تعداد یاران امام مهدی علیه السلام را پرسید وگفت: «مردم میگویند اصحاب مهدی به تعداد اصحاب بدر، 313 نفرند». حضرت در پاسخ فرمود: «مهدی ظهور نمیکند، مگر با نیروی قدرتمندی که تعداد آنان، کمتر از ده هزار رزمنده نخواهند بود» (صدوق، همان: ج2، ص654).
بعض دیگر از این نوع روایات، تعداد اصحاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور را بین دوازده تا پانزده هزار نفر، ذکر کرده است (ابن طاووس، بیتا: ص65). حتی در روایتی، عدد یکصد هزار نفر نیز نقل شده است (مجلسی، بیتا: ج52، ص307 و367).
باتوجه به قرائن موجود، این چند دسته روایات را میتوان این گونه جمع کرد که روایات متضمن عدد سیصد، ناظر به اصحاب ویژه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در مرحلة آغازین قیام است، همان کسانی که هسته اصلی قیام حضرت را تشکیل میدهند و در روایات، از آنان، با عنوان پرچمداران و فرماندهان لشکرمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یاد شده است (کلینی، بیتا: ج8، ص313؛ صدوق، همان: ج2، ص672). که حضرت مهدی علیه السلام به وسیله آنان، شرق وغرب جهان را فتح میکند وآنها را فرمانروایان روی زمین قرارمی دهد. (نعمانی، همان: ص252) اما روایات دسته دوم، ناظر به مجموع نیروهایی است که به جمع سیصد وسیزده نفر میپیوندند. بنابراین، با توجه به اختلاف روایات دربارة تعداد یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میتوان گفت: آمار و ارقام یاد شده، مقصود نبوده؛ بلکه هدف از بیان این ارقام، فزونی یاوران و پیروان امام مهدی علیه السلام بوده است.
در روایتی که اصبغ ابن نباتة از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده آمده است:
روزی امیرالمؤمنین علیه السلام خطبهای ایراد فرمود که در آن، از مهدی علیه السلام و یاران او ذکری به میان آورد. در آن حال، ابوخالد از امیرالمؤمنین علیه السلام، درخواست کرد تعداد و اوصاف و خصوصیات اسمی و محلی یاران مهدی علیه السلام را بیان فرماید. امیرالمؤمنین علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله تعداد و محلهای 313 تن از یاران و همراهان مهدی علیه السلام هنگام ظهور را بازگو کرد؛ در حالیکه مردم آن را مینوشتند. سپس فرمود: «رسولالله صلی الله علیه و آله این 313 نفر را که به تعداد اصحاب بدرند، برایم چنین معرفی کرد» (کورانی، 1411: ج3، ص104).
در این روایت، اسامی 313 نفر اصحاب خاص امام عصر علیه السلام و محل سکونت آنان، به تفصیل بیان شده است.
در روایت دیگر، ابو بصیر نقل میکند:
به حضور امام صادق علیه السلام رسیدم؛ حضرت به کسی که در مجلس حضور داشت، فرمود: «بنویس آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله برای امیر المؤمنین علیه السلام املا فرمود». سپس نامهای تک تک یاران ویژة حضرت مهدی علیه السلام را با ذکر محلات و مناطق زندگی شان، بیان فرمود (طبری، همان: ص556-575؛ کورانی، همان: ج4، ص28).
در اینباره تذکر دو نکته لازم است:
نکتة اول اینکه مراد از اماکن و شهرهایی که در این روایات، از آن نام برده شده، مفهوم متعارف آن زمان است و این نامها ناظر به مکانهایی است که هنگام صدور روایت، با این عناوین و نامها یاد میشدهاند؛ به همین سبب در بسیاری از این موارد، تطبیق این اسامی با اماکن و شهرهایی که بعدها بدین نام، نام گذاری و مشهور شده، قدری دشوار است؛ زیرا بسیاری از شهرهای نامبرده شده در گذر زمان، تغییر نام یافته یا در اثر توسعه دارای چندین شعبه با نامهای گوناگون شده باشند. نیز ممکن است در ثبت و ضبط نام این شهرها و محلات، تصحیف (خطای نوشتاری) رخ داده باشد. همچنین در برخی موارد، شهرهای جدیدی احداث شده است که با آنچه در روایات آمده است، فقط تشابه اسمی دارد. افزون بر اینکه در ترتیب اسامی و مکانهای یاد شده در این گونه روایات، اندک تفاوتهایی نیز دیده میشود.
نکتة دوم اینکه باید توجه داشت با آنکه دانستن نام اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و آگاهی از موطن و ملیت آنان، مطلوب است، این اطلاع و آگاهی، از نظر معرفتی برای ما چندان اثری نخواهند داشت؛ بلکه آنچه در این خصوص مهم و لازم است، توجه به ویژگیهای شخصیتی یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تأسی عملی به ایشان است؛ مطابق آنچه در روایات معرفی شده است.
منبع: www.entizar.ir
نوشته شده توسط : عاشقان حرم
اهمیت تقوا در اسلام بسم الله الرحمن الرحیم 1- اهمیت تقوا یکى از امورى که در فرهنگ اسلامى و متون دینى از اهمیت فوق العادهاىبرخوردار است و بلکه به حق مىتوان گفت اساس تمام کمالات و ترقیات روحانى و معنوى انسان است، تقوا و پرهیزکارى و دورى از آلودگىها و گناهان است، زیرا آدمى اگر بخواهد به راه راست و صراط مستقیم راه یابد و از تعالیم آسمانى و معارف قرآنى بهرهمند شود، اساس آن تقواست که: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین (?) ، و اگر بخواهد نزد پروردگار از کرامت و احترام بیشترى برخوردار شود، معیار و زیربناى آن، تقواى برتر است، که ان اکرمکم عند الله اتقیکم (?) ، و اگر بخواهد در کوران حوادث و بحرانها و ظلمتهاى اوهام، حقرا از باطل تشخیص داده و این دو را- در هر لباس و پوششى- از یک دیگر باز شناسد، مایه آن تقواست که: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا (?) ، و اگر بخواهد ازاغواهاى شیطانى و وساوس نفسانى و تنگناهاى این جهان رهایى یابد و از شر اینهمه، جان سالم به در برد، پایه آن تقواست که: و من یتق الله یجعل له مخرجا (?) ;و اگر بخواهد از ارزاق خداوندى- چه مادى و چه معنوى- بهره و نصیبى داشته باشد، راه آن تقواست که: و من یتق الله...و یرزقه من حیث لا یحتسب (?) ; و اگربخواهد اعمال خویش را از بیهودگى و بىحاصلى در آورده و به مرحله قبول برساند، طریق آن تقواست که: انما یتقبل الله من المتقین (?) ; و در نهایت اگر بخواهد در درگاه خدا محبوب و عزیز باشد و عاقبتش ختم به خیر شود، ریشهاش تقواست که: ان الله یحب المتقین (?) ; و العاقبه للمتقین (?) . 2- چگونه مىتوان متقى بود؟ اکنون که با اهمیت و جایگاه تقوا و پرهیز از گناه و معصیت آشنا شدى، ممکن است بپرسى: چگونه مىتوان متقى بود؟ و چطور مىشود گناهان را از صحنه زندگى دور کرد؟ و نیز ممکن است بگویى: من و امثال من هر گاه تصمیم مىگیریم که بر خود مسلط شویم و دست از معصیت برداریم و مواظب خود باشیم که دیگر گناه نکنیم، یکى-دو روز اول را نسبتا موفق هستیم، ولى چندى بعد شکست خورده و به حال اول بر مىگردیم. آیا راهى هست که بدان روى آوریم واز آن مدد جوییم تا در مسیر تقوا و پرهیز از گناه، مستقیم و استوار باقى بمانیم؟ ادامه دارد.... منبع : http://www.rasekhoon.net
الحمد لله الذى جعل الکتاب هدى للمتقین، و الصلوه و السلام على من هو افضلالانبیاء و المرسلین، و على اهل بیته الطیبین الطاهرین.
بنابر این در بعد عمل، تقوا و پرهیز از گناه، اجتناب و دورى از محرمات، اساس هر خیر و زیر بناى هر سعادتى است و به همین دلیل، بر هر عملى مقدم استو انسان سالک پیش از آن که در انجام اعمال کوشش کند باید بر دورى از گناهاهتمام ورزد.رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خطاب به ابوذر-علیه الرحمه-مىفرماید:
یا اباذر کن بالتقوى اشد اهتماما منک بالعمل ; (?) اى ابوذر! باید کوششى که در مراعات تقوا اعمال مىکنى از کوششى که در انجام سایر اعمال به خرج مىدهىبیشتر باشد.»
نیز بر همین اساس است که امیر مؤمنان على بن ابى طالب علیه السلام مىفرماید: اجتناب السیئات اولى من اکتساب الحسنات ; (??) دورى از بدىها بر کسب خوبىها مقدم است».
پس اى عزیز! بدان همان گونه که فرد مریض بدون مراعات پرهیز، روى صحت و سلامتى را نمىبیند-گر چه از قوىترین و مؤثرترین داروها استفاده کند-شخص دور افتاده از حقایق و بیگانه با معنویات نیز، بدون مراعات تقوا روىمعرفت و سعادت را نخواهد دید، هر چند پر مشقتترین و مشکلترین اعمال راانجام دهد.از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روایت است که آن حضرت فرمود:
انکم لو صلیتم حتى تکونوا کالحنایا ، و صمتم حتى تکونوا کالاوتار، ماینفعکم ذلک الا بورع ; (??) به درستى که اگر از کثرت نماز همچون کمان خمیده ودر اثر زیاد روزه گرفتن همچون زه کمان، باریک شوید، به حالتان مفید نخواهند بود مگر آن که تقوا پیشه کنید و از محرمات دورى کنید.»
مولوى گوید:
ما در این انبار گندم مىکنیم گندم جمع آمده گم مىکنیم مىنیندیشیم آخر ما به هوش کین خلل در گندم است از مکر موش موش تا انبار ما حفره زدست و زفنش انبار ما ویران شدست اول اى جان، دفع شر موش کن و آنگهان در جمع گندم جوش کن بشنو از اخبار آن صدر صدور لا صلوه تم الا بالحضور گرنه موشى دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله کجاست؟ ریزه ریزه صدق هر روزه چرا جمع مىناید درین انبار ما (??)
طبق ابیات فوق، مثل کسى که بدون اجتناب از معاصى، در به جا آوردن اعمال عبادى مىکوشد، مانند کسى است که بدون دفع شر موش دزد، گندمها راذره ذره انبار مىکند، لذا همان طور که جمع گندم با وجود آفتى چون موش، جزرنج و زحمتحاصلى ندارد، به جا آوردن اعمال عبادى نیز-با ابتلاى به معاصى-جز خستگى و زحمت، حاصلى نخواهد داشت، زیرا گناهان مانند موشها بهجان گندم اعمال افتاده و همه را تباه و نابود مىسازند.
در جواب گوییم: اى عزیز! بىشک گناه و معصیت را مانند دیگر امور ممکن ، اسباب و عللى است که تا آنها را نشناسى و آن گاه هر یک از آنها را باروشى مناسب از میان نبرى ، به ترک گناه موفق نخواهى شد، لذا باید در مرحله نخست همتخویش را در شناسایى عوامل گناه مصروف دارى و بعد با روشى درخور، به رفع هر یک از آنها بپردازى تا کم کم بتوانى خود را از چنگال معاصى برهانى و گناهان را از وجودت دور سازى.
نوشته شده توسط : عاشقان حرم
در یکی از روزهای سال 1308 قمری ( 1267 ه.ش ) در روستای کوهستان و در خانه علم و تقوا کودکی چشم به جهان گشود که سیمای ملکوتی اش آینده ای بس درخشان را نوید می داد. پدرش عالم پارسا و فقیه وارسته آیت الله محمد مهدی کوهستانی از عالمان برجسته و با فضل به شمار می آمد. فاطمه کوهستانی ـ همسر حاج شیخ مهدی ـ بانویی باایمان و پاکدامن و مادری خردمند و باکفایت بود. قناعت و ساده زیستی همراه با کیاست و تدبیراز صفات این بانوی صالح به شمار می آمد. ادامه دارد... منبع :http://www.salehin.comآیت الله محمد کوهستانی
مولود مبارک
نامش را به نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم « محمد » نهادند تا به برکت نام آن حضرت، منشأ حرکت سازنده و حیات بخش در جامعه آینده گردد.پدر
طبق مدارک و اسناد موجود، اجداد ایشان در اصل از کاشان بوده اند که قریب به یک قرن و نیم قبل به مازندران هجرت کردند و نسب معظم له به « ملا محمد شریف کاشانی » که عالمی برجسته و فاضل بوده می رسد به این ترتیب:
محمد مهدی فرزند محمد علی فرزند مهدی فرزند حاج محمد کاشی که وی نوه ملا محمد شریف بود.
ملا محمد شریف از علمای زمان خود بشمار می آمد او را بعنوان قاضی به قریه «رستمکلا» ـ از توابع شهرستان بهشهر ـ دعوت کردند که بعد یکی از نوادگان او به نام حاج محمد کاشی در کوهستان سکنی گزید و فرزندان او نیز در همان کوهستان ماندگار شدند و به کوهستانی شهرت پیدا کردند.
شیخ مهدی با دختر عالم ربانی مرحوم ملا محمد باقر ازدواج کرد که ثمره این پیوند مبارک تنها یادگارش آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی بود.مادر
از جهت معیشتی وضعیت مناسبی نداشت. اما بسیار سخاوتمند بود و به فقرا و مستمندان رسیدگی می کرد و در برآوردن حوائج آنان می کوشید. به خاندان عصمت و طهارت به ویژه سیدالشهداء علیه السلام علاقه وافر داشت و هفتگی در منزل مراسم روضه و عزا برپا می کرد.
از آن جا که وی زنی لایق و مسئولیت شناس بود با از دست دادن همسر دانشمند خود ضعف و سستی به خود راه نداد بلکه به خوبی از عهده مسئولیت خطیر تربیت تنها یادگارش برآمد و در رشد فکری و تعالی روحی او اهتمام ورزید.
مادر، پس از اتمام دوره مکتب خانه محمد، فرزندش را جهت تحصیل علوم دینی به حوزه فرستاد و به ادامه دادن راه پدرش تشویقش کرد.
اسباب و مقدمات تحصیل فرزندش را خود مهیا می ساخت و زحمات و دشواری ها را بر خود هموار می کرد تا طلبه نوجوانش فقدان پدر را احساس نکند و با خیالی آسوده راه پیشرفت و ترقی را بپیماید.
خود، ساده زندگی می کرد و لباس کرباس بر تن می نمود و در پاسخ آنان که به وی اعتراض می کردند که چرا از لباس بهتری استفاده نمی کنی و بیشتر به خود نمی رسی می گفت:
فرزندم مشغول تحصیل است باید طوری زندگی کنم که بتوانم مخارج تحصیل او را فراهم کنم.
آن مادر فداکار آن قدر در جهت تحصیل و رشد علمی فرزندش اهتمام ورزید که یک بار ناچار شد مقداری از زمین های مزروعی خود را بفروشد و هزینه زندگی اش را تأمین کند.
هیچ گاه حاضر نمی شد که دیگران مخارج زندگی و تحصیل فرزندش را به عهده بگیرند، معمولاً هزینه و مخارج زندگی اش را علاوه بر داشتن مقداری زمین کشاورزی از طریق هنر دستی مثل کلاه بافی و غیره اداره می کرد.
از جمله قضایایی که نشان دهنده علوّ همت و روح بلند آن زن شایسته است آن که وقتی به او خبر دادند یکی از تجار خیرخواه عده ای از مؤمنین را تشویق نمود که برای مخارج زندگی پسرش اعانه ای جمع آوری کنند و برایش به نجف بفرستند از این خبر برآشفت و به آن تاجر پیغام فرستاد که:
« شیخ محمد مقنّی نیست تا برای او جیره جمع کنید، پسرم احتیاج به این پول ها ندارد خودم هزینه اش را تأمین می کنم. »
وقتی این سخن به پدر مرحوم آیت الله برهانی رسید از همت بلند آن مادر شگفت زده شد و گفت:
به راستی که او زنی بلند همت و مردآفرین است.
نوشته شده توسط : شقایق های سرخ
ولادت منبع :http://www.salehin.com
عبد صالح خدا « رجبعلی نکوگویان » مشهور به « جناب شیخ » و « شیخ رجبعلی خیاط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل میکند که:
« موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم میکوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار میکنم] آوردهام! من هم از آن غذا مصرف نکردم. »
این حکایت نشان میدهد که پدر شیخ ویژگی قابل ذکری نداشته است. از جناب شیخ نقل شده است که:
« احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج سازد. »
شیخ پنج پسر و چهار دختر داشت، که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت.
نوشته شده توسط : عاشقان حرم
بازديدهاي امروز:
7 بازديد
بازديدهاي ديروز:
4 بازديد
مجموع بازديدها:
31396 بازديد
پست الكترونيك
پارسي بلاگ
درباره من
جاده خاطره ها
نور
یاوران مهدی عج دهکده آگهی
دل ها تنها به یاد خدا آرام می گیرد
شرح حال ، حکایات ، کرامات و زندگینامه برخی از